یک ساعت دیگر دعوتیم مجلس شعله زرد نذری. ناسلامتی روز عید هست! پدر رفته نماز جمعه و خواهر مشغول غر زدن که «نمیشد نیمه شعبان ی روزی غیر جمعه می افتاد» و مادر که زیر لب می گوید «مگه هر چند سال یکبار این اتفاق می افته، خیر و برکت داره این تقارن». من اما دلم مثل سیر و سرکه می جوشد. بلکه بیشتر حتی. می ترسم.حتی روز میلاد شما هم می ترسم. من میترسم از این جمع شدن جمیع اشرار عالم پشت سر یک نفر. من میترسم از تکرار تاریخ ...
#لعنت به هر چه بالای شهر
#لعنت به هر چه خاطرات بالای شهر
#لعنت به هر چه ...
برچسب : نویسنده : mmeeqaatg بازدید : 53